آبان 1394 بود که عکس جوانی در اینستاگرام و تلگرام بسیار معروف شد. او در کنار دختران زیادی بدون حجاب در خانه عکس داشت و به نظر ثروتمند میرسید. این عکسها در مدتی معدود بسیار معروف شدند و بعد از آن بود که تازه فهمیدیم وحید خزایی کیست. با یکی از بیهنرترین اینفلوئنسرهای ایرانی آشنا خواهید شد.
او متولد 1364 در تهران است. او طی 29 سال اول زندگی خود به هیچ عنوان معروف نبود و افراد زیادی وی را نمیشناختند. با این حال به دنبال یک سری عکس و یک ویدئوی کوتاه، او خیلی زود معروف شد.
او یک برادر و یک خواهر دارد و پدرش را سالها پیش از دست داده است. خانه خانواده خزایی در سعادت آباد تهران بود. او یک بار گفت کارگر ساده بوده اما بعدها توضیح داد که وکیل از وی خواسته بود این را بگوید تا نگذارد حبسی برایش بریده شود.
همانطور که گفته شد، وحید خزایی با یک سری تصاویر با دختران معروف شد. این تصاویر خیلی زود دست به دست شدند و او به عنوان پسری که با دختران سکسی عکس دارد معروف شد. همینطور ابتدا به او لقب پسر تلگرامی داده بودند. با این حال خزایی خیلی زود به حرف آمد و یکی از خندهدارترین خاطرات وب فارسی را ساخت. او در ویدئویی عجیب و غریب گفت که تمام کسانی که کنار او دیدهایم، دخترخالههای او هستند. بعد جمله ماندگار این بود که با پلیس فتا شکایت خواهد کرد. پلیس فتا پلیسی است که حواسش به همهچیز هست! مشکل بود که او چندان حالت طبیعی ندارد.
پلیس فتا هم چندان سمت او نبود و خیلی زود خزایی بازداشت شد. ادعای خزایی این بود که کارگر است و در یک بنگاه معاملاتی کار میکند. همینطور ادعا میکرد گوشی همراهش به سرقت رفته و عکسهای منتشر شده توسط منبعی جز خود وی درز کردهاند. البته دخترانی که در عکسها بودند از او شکایت کردند و مشخص شد که هیچکدام با او ارتباط فامیلی نداشتند. بعدها در جریان دادگاه مشخص شد که او تا دیپلم درس خوانده و بعد وارد کار در حوزه فروش لباس زنانه شده است. اتفاقا مشخص شد که او وضع مالی خوبی دارد. حتی ادعای سرقت رفتن گوشی همراه او نیز زیر سوال رفت.
تعداد دخترانی که از او شکایت کردند زیاد بود. شایعاتی مطرح شده بود که او به اعدام محکوم خواهد شد. او به فساد فی الارض متهم شده بود و سه نفر از دختران به هیچ وجه حاضر به رضایت نبودند.
خود ماجرا را اینطور تعریف میکند:
یکی از دوستان صمیمی من عکس هایم را در یک گروه تلگرامی که بیشتر کاربران آن پسر بودند پخش کرد، از آن گروه یک نفر عکسهایم را به گروههایِ دیگر فرستاد و اینگونه بود که در کل ایران عکسهایِ من پخش شد. از همان شب اول، تماس تمام کسانی که عکسهایشان همراه با من منتشر شده بود شروع شد.هرچند اشتباه کردم که این عکسها را با گوشی تلفن همراهم گرفتم. دوستم از سر شوخی و لودهبازی اینکار را کرد و و من مانده بودم با تهدیدهایی از طرف افراد حاضر در عکسها. مادرِ دوستم بیماری سختی داشت و دکترها جوابش کرده بودند. من را که دید گریه کرد و گفت از پسرم شکایت نکن. نمیدانستم چه کنم. یک رفاقت باعث شد من از کشورم، خواهر، برادر و مادرم دور شوم.
به کلانتری رفتم و شکایتی کردم که گوشیام را دزدیدهاند. یکی از دخترها به من زنگ زد و خواست که کلیپی از خودم برایش ارسال کنم. گفت آبرویم در خطر است و بگو فامیل هستیم و شکایت کردهای. او به من قول داد که این کلیپ را فقط به اطرافیانش نشان خواهد داد و به هیچ عنوان منتشر نخواهد کرد اما دروغ گفته بود. من تا ان روز حتی نام پلیس فتا را هم نشنیده بودم و اصلا نمیدانستم حیطه فعالیتشان چیست. دوهفته طول کشید که من را دستگیر کنند. دراین دوهفته چند کیلو وزن کم کردم. بعد از بازپرسی، راهی زندان اوین شدم. فردای ان روز دوباره از اوین به ساختمان پلیس فتا رفتیم و اصلا خبر نداشتم قرار است پروندهام رسانهای شود اما ناگهان دیدم خبرنگاران تلویزیون و نشریات اطرافم را گرفتند.
در دادگاه اول سه نفر شاکی آمدند و قاضی رأی به یکسال حبس، یکسال حبس تعلیقی و پرداخت چهار میلیون تومان جریمه نقدی داد و گفت اگر رضایت بگیرید جزاء کمتر میشود. دو نفر از شاکیهایم عنوان کردند که حاضرند با شرایطی رضایت بدهند اما شاکی سوم هرروز چیزی میگفت. این فرد همان کسی بود که به من گفت کلیپ درست کن و بگو به فتا شکایت کردهای. 70 روز زندانی بودم. 70 روز سراسر رنج و درد. در خیابان چند بار از مردم کتک خوردم.
البته او تا زمان قرائت حکم در ایران نماند و قاچاقی از کشور خارج شد. در واقع فاصله خبر دستگیری تا خبر خروج خزایی از ایران، 9 ماه بود. او با وثیقه بیرون بود اما نتوانست یکی از شاکیان را به هیچقیمت راضی کند. به همین دلیل ترجیح را بر فرار از کشور گذاشت.
با پولی که به یک قاچاقچی داد، از راه کوه به ترکیه رفت. مدتی را در کمپ پناهندهها بود و سختیهای زیادی کشید.
آنطور که خود گفته، زندگی او در این دوره به دو شیوه تامین میشد. اول اینکه سرمایهای در ایران داشت که کسی با آن کار میکرد و به او سود میداد. دوم اینکه به سود خوبی از طریق سایت شرط بندی خود رسید.
البته او تلاشهایی هم برای اخذ پناهندگی آمریکا انجام داد که ناکام ماند. او در ترکیب هم از لحاظ مالی وضعیت خوبی دارد. در خانههای لوکس زندگی میکند و زندگی اعیانیای دارد. همینطور در بسیاری اوقات دخترانی جذاب را در کنار او میدیدیم. دختران بسیار زیادی را در کنار وحید خزایی در اینستاگرام دیدهایم. دخترانی که عموما عمر رابطه آنها با وی، یک شب بود.
خزایی مدتی هم در زندان ترکیه، حبس کشید. چند دلیل برای موضوع عنوان شده است. یک روایت این است که او در یکی از ویدئوهایش به آتاتورک معمار ترکیه مدرن توهین کرد و به همین دلیل با او برخورد شد. خودش طور دیگری ماجرا را تعریف میکند و میگوید با شریکش به مشکل خورد و او به پلیس رشوده داد. اینطور خزایی با پلیس ترکیه به مشکل خورد. شایعه دیگر نیز این است که وقتی پلیس با او به مشکل خورد که ویدئوی دعوای او با داوود هزینه در خاک ترکیه منتشر شد. در آن دوره احتمال دیپورت او به ایران بسیار جدی دنبال شد.
خزایی بارها در حال نوشیدن مشروبات الکلی و کشیدن ماری جوانا دیده شده است. در صحبتهایی هم که مطرح میکند، مشخص است که اعتیاد بخشی از زندگی او باشد.
او چندین مرتبه با سایر کاراکترهای ترکیهنشین دعواهای مجازی زرگری داشته است. چیزهایی که چندان جدی به نظر نمیرسند. مثلا دعوای وحید خزایی و داوود هزینه بسیار معروف شد. آنها پس از رد و بدل کردن یک سری الفاظ رکیک در اینستاگرام خطاب به هم، قرار دعوای حضوری گذاشتند. بهادر وحشی هم در این دعوا حضور داشت. در این دعوا شاهد اسلحه و چاقوکشی هم بودیم. پس از آن تصاویر زخمی وحید خزایی هم منتشر شد. با این حال بعدها که اکانت وحید خزایی هک شد، مشخص شد که کل ماجرا دروغی بیشتر نبوده است.
اگرچه وحید خزایی سابقه درگیریهای دیگری با تتلو را نیز داشت، به محض بازداشت او با حمایت تتلو روبرو شد. خواننده جنجالی حتی به یک سری مقامات کشور به دلیل بازداشت خزایی فحاشی کرد.
چندین مرتبه دخترانی را در کنار وحید خزایی دیدهایم. با این حال به نظر نمیرسد او هرگز دختری را به عنوان دوست دختر کنار خود داشته باشد. مدتی دختری ترک کنار او دیده میشد که حتی ویدئوی خواستگاری خزایی از او منتشر شد. با این حال چندان موضوع جدی به نظر نمیآمد و بیشتر تبلیغاتی بود.
وحید خزایی یکی دیگر از چهرههایی بود که جذب سیستم شرط بندی فارسی شد. این سیستم که مونتیگو مغز متفکر آن در نظر گرفته میشود، شخصیتهای جنجالی زیادی را با این شیوه درآمدزایی آشنا کرده است. آنها از شهرت خود برای جذب مخاطب سایت شرط بندی خود استفاده میکنند. البته خزایی اعلام کرده بود که تنها لیست درصد از هر درآمد سایتها را برمیداشت و در واقع جز تبلیغ سایت، وظیفه خاصی در آن ایفا نمیکرد.
سایر پسر ایران، اولین سایتی بود که به نظر متعلق به وحید خزایی بود. این سایت یکی دو مرتبه به مشکل خورد. مثلا یکی از مشکلات این بود که گفته شد خزایی با شریک خود به اختلاف خورد و به همین دلیل این سایت شرط بندی از دسترس خارج شد.
سایت دیگر شاه بت است. شاه بت یک سایت شرط بندی کامل است و جز سایتهای همکار با مونتیگو به شمار میرود. هنوز هم فعال است.
با وجود جنجالهای فراوان و زندگی پر از ریخت و پاش، وحید خزایی سعی میکند خود را فردی مذهبی جلوه دهد. او ادعا میکند در اوین، در شب اربعین در زندان توبه کرده است. گربه کرده و آنقدر العفو گفته که از حال رفته است. او خود را غلام حضرت محمد «ص» و حضرت فاطمه «س» معرفی میکند و نماز میخواند.
او چندین مرتبه از مردم ایران خواسته در ایرانِ امن بمانند و به ترکیه نیایند. حتی گفته که ترکیه هر روز بمبگذاری میشود و به هیچ وجه امن نیست! با این حال او در ویدئوهایی دیگر به سران نظام فحاشی کرده بود. در کل بسیاری از ویدئوهای وحید خزایی به نظر در شرایط طبیعی نیستند و تناقضی جدی با هم دارند.
پس از مدتی صحبت از بازگشت به ایران، او با پرواز ماهان برگشت. در چهارم تیر سال 1399 خبر بازداشت وحید خزایی در فرودگاه امام منتشر شد. خبر بازگشت او به ایران و بازداشت را اولین بار امین فردین منتشر کرد. به نظر او حتی در ترکیه هم تحت نظر بود.
از مهمترین اتیامات خزایی، توهین به مقدسات دینی و مقامات ایرانی است. جز این، اتهاماتی نظیر سوءاستفاده از دختران، ترویج مصرف مشروبات الکلی، راهاندازی سایتهای شرطبندی، ترویج اقدامات خلاف عفت عمومی، اقدام به خارج سازی مقادیر معتنابهی ارز و البته فرار از کشور به صورت قاچاقی نیز برای او مطرح هستند. چیزهایی که در مجموع باعث میشوند احتمال اعدام او به عنوان مفسد فی الارض باشد.
سایت شرط بندی کش بت، یک سایت شرط بندی ایرانی است که اخیرا دوباره در…
بت کروم (betchrome) از سایتهای شرط بندی بین المللی است که از اسکریپت بت کانستراکت…
بت میز (betmiz) سایت شرط بندی ایرانی دارای پیش بینی ورزشی، پیش بینی زنده و…