یه نفر رسید
به من نگاه کرد
به اون نگاه کرد
اومد جلو تر
هر جا میرفتیم او هم میومد
ما تند میرفتیم او تند میومد
یواش میرفتم عه یواش میومد
یه وقتی من نفهمیدم دیدم که بکشون ریزی از پای مجبوبم گرفت
صداش بلند شد
خیلی دلم سوخت
من گریه کردم
او گریه می کرد
رفتم جلوتر
من کمک طلب کردم
اژدان اومد
با تو سری با اوردنگی پس گردنی
با چوب با توپ خیلی میزون انداخت جلو
او از جلو من از عقب
الان با کمال آسودگی
یارو خیلی گرفتاره
خیلی قشنگه مست و ملنگه
مقالات مرتبط
دیدگاهتان را بنویسید