طرفداران بلاکچین می گویند این پدیده می تواند تمام مشکلات ما در مورد اعتماد را حل کند. آیا واقعا همین طور است؟ ماشین حقیقت، ماشین اعتماد، فناوری جدید اعتماد! طرفداران بلاکچین از این عبارات برای تبلیغ این پدیده استفاده می کنند. بلاکچینی که آنها به تصویر می کشند همان اکسیری است که بشر مدت ها در جستجویش بوده است.
آن ها می گویند این فناوری می تواند تمام مسائل ما در مورد اعتماد را رفع کند. همین یک جمله باعث ایجاد یک هزار پروژه شرکتی و شرکت استارتاپی شده است. این شرکت ها می گویند فناوری بلاکچین آنها به ما اجازه خواهد داد مطمئن شویم سبزیجات طبیعی مصرف می کنیم، الماس واقعی داریم و داده هایمان در امنیت کامل هستند. مدیرانی که این چیزها را می گویند بر پیچیدگی این فناوری هم تاکید دارند. در واقع فناوری که نویدبخش شفافیت و اعتماد است کاملا مرموز و نفوذناپذیر است.
در کتاب «The Truth is All There is» از امیلی پارکر، ما جهانی می بینیم که در آن خیلی از این وعده های بزرگ به حقیقت تبدیل شده اند. حداقل ساکنان این جهان این طور خیال می کنند. آنها گمان می کنند حقیقت همه چیز همان طور که هست به نمایش درمی آید.
بنابراین هیچ بحث و مجادله ای در کار نیست. آنها دیگر نیازی نیست به رسانه ها اعتماد داشته باشند تا گزارش دقیق و کامل ارائه کند. آنها دیگر نیازی ندارند سیاستمداران را تعقیب کنند که به وعده های انتخاباتی شان عمل کنند. فروشگاه ها قیمت واقعی ارائه می کنند. بانک ها اختلاس نمی کنند. مجرمان کلاهبرداری نمی کنند. وقتی بلاکچین باشد همه چیز خوب است!
اما چیزی که آنها نمی توانند تایید کنند، اعتبار خود بلاکچین است. جامعه ای که پارکر ساخته به طور تئوریک برای ما جذاب است. مایی که به دنبال یک حقیقت پیچیده و تیره هستیم. اما در جهان ما، فناوری بلاکچین باعث شده حس کنیم نمی توانیم حقیقت را تشخیص دهیم.
در شروع سال 2016، بزرگنمایی ها در مورد بلاکچین به اوج خود رسید. همان سالی که انتخابات در آمریکا برگزار شد و برگزیت متولد شد. دقیقا در همین سال بود که اخبار جعلی وارد ادبیات مدرن شد. دونالد ترامپ آن را اختراع کرد. در همین بی نظمی و هرج و مرج بود که فناوری بلاکچین به عنوان تنها منبع حقیقت به افکار عمومی معرفی شد. پدیده ای که می تواند همه تعاملات، تراکنش ها و روابط ما را مثل یک معادله ساده ریاضی، شفاف و قابل تایید کند.
اما داستان پیچیده تر از این حرف هاست. حالا در مورد حقایق حرف می زنیم! فناوری بلاکچین می تواند به عنوان خدمات مهرزنی عمل کند. با بلاکچین می توانیم یک منبع ثبت دیجیتال در یک نقطه زمانی بسازیم و همه چیز را در مراکز داده جهانی ذخیره کنیم. این اطلاعات تغییرناپذیر است و در کامپیوترهای سراسر جهان ذخیره شده است پس قابل دستکاری نیست. این اطلاعات شفاف است و هر تغییری که در آن ایجاد شود، قابل مشاهده و ثبت خواهد بود.
همه چیز عالی به نظر می رسد. این یعنی یک سیستم بدون نیاز به اعتماد. اما تمام آن وعده ها وقتی با تردید روبرو می شود که بخواهیم این اطلاعات دیجیتال تغییرناپذیر و شفاف را به دنیای واقعی برگردانیم. به عنوان مثال چون شرکتی یک منبع اطلاعاتی دیجیتال در مورد منشاء یک الماس ایجاد کرده به این معنی نیست که این اطلاعات واقعیت منشاء هر الماسی را مشخص می کند. تنها چیزی که نشان می دهد این است که یک نفر در یک نقطه زمانی مشخص، یک منبع اطلاعاتی با یک ادعا ایجاد کرده است.
چون یک نفر ادعا می کند تمام عکس هایش را در یک بلاکچین آپلود کرده به این معنی نیست که هیچ عکس دیگری از زندگی او وجود ندارد. داده حذف شده، داده بد، داده زیاد: این ویژگی ها هستند که باعث می شوند یک بلاکچین نتواند ادعا کند یک منبع از حقیقت است.
آشغال وارد می شود و آشغال خارج می شود. این مفهوم در علم کامپیوتر یعنی اگر ورودی دارای داده غلط باشد، داده تولیدی هم غلط خواهد بود. بنابراین بلاکچین کمکی نمی کند. ما می توانیم ادعاهای غلط را در یک بلاکچین ذخیره کنیم. ما می توانیم داده را حذف کنیم و ناگهان آن منبع حقیقت دیگر راستگو و صادق به نظر نمی رسد.
سال ها در مورد تهدیدی صحبت شده که ارزهای دیجیتال و فناوری های آن (بلاکچین) برای جامعه ایجاد می کند. پولشویی، بازارهای دارک وب، فعالیت های مجرمانه. ولی باید بگوییم مهم ترین خطر در مورد بلاکچین ها در واقع در برندینگ آن هاست. تا زمانی که فناوری بلاکچین را به عنوان یک ماشین حقیقت ببینیم، هرچه در این بلاکچین ها نوشته شود همان هم ارائه می شود و به صورت کورکورانه به عنوان واقعیت پذیرفته می شود.
در داستان پاکر، روزنامه نگارهایی چون میلا بازارهای پیش بینی ایجاد می کنند: بازارهای شرط بندی فوری در مورد همه چیز؛ از رویدادهای سیاسی گرفته تا نتایج رقابت های ورزشی و زندگی شخصیت های معروف. این بازارهای پیش بینی به طرز ترسناکی دقیق هستند.
این انعکاس مناسبی از موجودیت ما در قرن بیست و یکم است. داده های جمعی به یک الگوریتم نشان می دهد که یک ترانه محبوب است و الگوریتم هم آن ترانه را در صدر تمام پلی لیست ها قرار می دهد. داده های بازارها نشان می دهد که سهام یک شرکت باید عملکرد بهتری داشته باشد و ناگهان هزاران نفر در همین جهت اقدام می کنند و قیمت سهام موردنظر بالا می رود. اخبار در قالب واقعیت ارائه می شود و به همین ترتیب هم پذیرفته می شود و این نسخه ای جدید از حقایق در جهان ماست.
مخدوش شدن واقعیت یک تهدید روزافزون است. کم کم تصاویر جعلی و ویدیوهای ساختگی (جایی که تصویر کسی را روی بدن دیگری قرار داده ایم) به جایی می رسند که نتوانیم عکس ها و ویدیوهای واقعی و معتبر را تشخیص دهیم.
در حال حاضر از این امکانات برای شوخی و خنده استفاده می کنیم ولی گسترش آنها بدون شک تاثیرات بزرگی بر همه چیز خواهد داشت: از کمپین های سیاسی تا قوانین در مورد پورنوگرافی. در واقع ما عادت کرده ایم محتوای رسانه ای قابل اعتماد و قابل تایید را به یک تصویر جعلی و ساختگی تبدیل کنیم. یعنی دیگر نمی توانیم به بدیهی ترین چیزها اعتماد کنیم. و این خطر بزرگی است که جامعه ما را از نظر حقیقت تهدید می کند.
اگر قرار است به هر چیزی که در یک بلاکچین قرار گرفته اعتماد کنیم، وضعیت خیلی هشداردهنده و خطرناک است. فراموش نکنید! بلاکچین به خوبی داده هایی است که ما آپلود کرده ایم، نه بیشتر.
دیدگاهتان را بنویسید